skip to main
|
skip to sidebar
سهشنبه
[...]
باران که زد، صدای آکاردئونش شد مثل زوزهی گرگِ کوهستان راکی. که دزدیده و بردنش در صحراهای مکزیک؛ زوزهی دلتنگی. اینجور مواقع، غروب هم خودش را بهسرعت میرساند. روی پشتبام ساختمان روبهرویی مؤذنزاده، دست روی گوش، اذان میگوید.
۲ نظر:
Unknown
۳ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۳۵
تمام دلتنگی ها وقتی با هم آوار می شوند...
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
Unknown
۳ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۳۵
تمام دلتنگی ها وقتی با هم آوار می شوند...
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
افزودن نظر
بارگیری بیشتر...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
صفحهی اوّل
ایمیل
فید
میخوانم
پیاده رو
خرس
لحظه
ورای یک ذهن منطقی
كنار كارما
تلخ مثل عسل
ناتور
مستربکس
چانچو
نیمکاسه
گاوخونی
در قند قزلآلا
سر هرمس مارانا
من، قهوه و تنهایی
شاهد قدسی
شادی
آهو نمیشوی به این...
آرشیو
◄
2023
(1)
آوریل
(1)
◄
2022
(1)
ژانویهٔ
(1)
◄
2018
(1)
دسامبر
(1)
◄
2016
(3)
ژانویهٔ
(3)
◄
2015
(39)
دسامبر
(1)
نوامبر
(3)
اکتبر
(2)
سپتامبر
(2)
اوت
(4)
ژوئیهٔ
(7)
ژوئن
(3)
مهٔ
(2)
آوریل
(2)
مارس
(3)
فوریهٔ
(4)
ژانویهٔ
(6)
▼
2014
(69)
دسامبر
(4)
نوامبر
(6)
اکتبر
(6)
سپتامبر
(3)
اوت
(11)
ژوئیهٔ
(9)
ژوئن
(3)
مهٔ
(5)
آوریل
(5)
مارس
(11)
فوریهٔ
(6)
◄
2013
(73)
دسامبر
(1)
سپتامبر
(1)
ژوئیهٔ
(5)
ژوئن
(1)
مهٔ
(16)
آوریل
(25)
مارس
(10)
فوریهٔ
(3)
ژانویهٔ
(11)
◄
2012
(201)
دسامبر
(14)
نوامبر
(12)
اکتبر
(17)
سپتامبر
(13)
اوت
(20)
ژوئیهٔ
(34)
ژوئن
(23)
مهٔ
(29)
آوریل
(27)
مارس
(4)
فوریهٔ
(6)
ژانویهٔ
(2)
◄
2011
(12)
دسامبر
(7)
نوامبر
(5)
با پشتیبانی
Blogger
.
تمام دلتنگی ها وقتی با هم آوار می شوند...
پاسخحذفتمام دلتنگی ها وقتی با هم آوار می شوند...
پاسخحذف