زمانی کسی گفته بود که هستند شاعرانی که وقتی شعر میسرایند شاعرند و وقتی نثر مینویسند نثرنویس اند. امّا هستند شاعرانی هم که هر چه بنویسند شاعرند. پاسترناک هر کاری که میکرد و در هر حالی که میبود شاعر نابغه بود. من نمیتوانم کیفیت حرفزدنش را شرح بدهم. تنها کسی که دیدم مانند او حرف میزد ویرجینیا وولف بود که درست مانند پاسترناک ذهن آدم را به حرکت درمیآورد، و خلسهوار، و گاهی هم ترسناک، قوّهی تشخیص واقعیّت را از آدم میگرفت.
+ این کتاب "ذهن روسی در نظام شوروی" دست از سر آدم برنمیدارد. آیزایا برلین دست از سر آدم برنمیدارد. همهی کتاب عالی ست امّا یک فصلی هست در کتاب که برلین شرح دیدارش با بوریس پاسترناک و آنا اخماتووا را نوشته. بعد میفهمی چرا استالین در برابر آنها گیج شده بود. ممنوع القلمشان میکرد امّا در جبههها سربازان اشعار آنها را بلندبلند در سنگرها میخواندند، آزادشان میگذاشت، مهارناشدنی بودند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر