سه‌شنبه

لبه‌ی تاریکی

میزان، دلِ تو ست.

+ این را یادتان می‌آید؟ که چه زمانی و کجا بود و چه کسی بود که می‌خواند:
"مرهمی بود زمان، به سالِ صفر
آنک قصّه آغاز شد
 آنک تنهایی و درد
مرد همچون کودکی گریست
همچون پلنگی به نیمه‌شب نعره کشید
اسبش را زین کرد و دل کند و گریخت."
یادتان هست؟

۲ نظر:

  1. آره...
    لبه تاریکی
    وقتی باب پک رو به روی جو دان بیکر نشسته؛ هر دو مستن و آهسته این رو زمزمه می کنه...
    منو بردی به سالهای دور...

    پاسخحذف