دوشنبه

...

کارن روی مبل کاناپه خم شد و رو به لری کرد. چشم‌های لری زیر سایه‌بان کلاهش پنهان بود. لری پیرهن نخی همیشگی‌اش را پوشیده بود. کارن چند لحظه به او خیره شد. آن دو کارد و پنیر بودند چون لری مشاور هنری با حروف اختصاری "مه" و کارن مشاور ارشد هنری با حروف اختصاری "ماه" بود و همین عنوان شغلی ارشد موضوع ساده‌ای نبود. هر مه دوست داشت روزی ماه شود. اگر کسی ماه می‌شد باید تلاش می‌کرد تا "معاب" یعنی معاون ابتکارات شود و معاب‌ها دل‌شان می‌خواست "مداب" یعنی مدیر ابتکارات شوند و هر مداب حسرتِ جایگاه "نایب‌ها" را می‌خورد. نایب‌ها یا باید "نرا" یعنی نایب رئیس ابتکارات می‌شدند یا "نرام" یعنی نایب رئیس امور مالی، امّا هر دو گونه نایب‌ها به یک اندازه امید داشتند که روزی سهام‌دار شرکت شوند. سهام‌دارها هم در ذهن‌شان به کاشفانی در حد و اندازه‌های ماژلان، دی کامپو و کریستف کلمپ فکر می‌کردند.

[آن‌گاه به پایان رسیدیم، جوشوآ فریس، ترجمه‌ی علی فامیان، نشر نیستان، چاپ اوّل، ۱۳۹۰]

+ رمان، داستان غرق شدن یک شرکت تبلیغاتی در شیکاگو و دست‌وپا زدن کارمندانش در بحران اقتصادی دهه‌ی گذشته امریکا ست. قصّه‌ی افسردگی‌ها، محبّت‌ها، زیر آب زدن‌ها و لایی کشیدن‌ها و تیک زدن این با آن و تا تهِ خط رفتن‌ها یا به قول خودشان "هواخوری" یک عدّه آدم است. یک رمان عالی و درجه‌ی یک.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر