«وقتی که آدم بار دیگر به گردونهی کسالتبار زندگی برمیگردد تنها چیزی که میماند این احساس است که چیزی را در سلول شمارهی ۴۱ جا گذاشته است.»
کمتر کتابی ست که برایش یک شب تا صبح بیدار بمانی؛ مانند آدمی که برایش چنین کنی. «گفتوگو با مرگ» را میگویم. مو بر تنِ آدمی سیخ میکند، گزارش و یادداشتهای آرتور کوستلر.
- تیتر و جملهی اوّل، از متنِ «گفتوگو با مرگ» شهادتنامهی اسپانیا، نوشتهی آرتور کوستلر، ترجمهی نصرالله دیهیمی و خشابیار دیهیمی، نشر نی، چاپ سوّم ۱۳۹۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر