اگرچه او در دورهای قهرمان سیاسی شد، قهرمانی که نماد ارزشهای نظام سرمایهداری غرب و تفوّق این ارزشها بر دیکتاتوریِ کمونیستیِ اروپای شرقی تلقی میشد؛ منعکسکننده هراسهای غرب از جنگ سرد و روی آوردن آن به جاسوسی به منزلهی تدبیری راهبردی برای مقابله با کشورهای کمونیستی بود؛ یا در دورهای دیگر مظهر تلاشِ غرب برای پیشبرد سیاست تنشزدایی تلقی میشد؛ و یا آنچه «تبلور اسطورهایِ» میخوانند، به او نسبت دادند و او را مظهر رهایی از قیدوبندهای طبقاتی و نیل به مدرنیته میدانند امّا من همچنان پیش از تمامی اینها، تنها و تنها با آدمی طرفم که با تماشایش، با تماشای رودستزدنهایش، با شکستخوردنها و دوباره ایستادنهایش، با روشهای پیچیده و ساده آدمکشیهایش، و شیوههای پیچیده و ساده مخزدن زنهای شوهردار توسّط او، با بالا و پایین کردن کارتها در دستهایش، بارها و بارها به وجد آمدهام. ساده بگویم از او خاطرات خوبی دارم.
... و آنجایی که در «کازینو رویال» مرد شکستناپذیر، خونین، کنار «زنِ جیمزباندی» در حمّام و زیردوش مینشیند تا زخمهای زن را پاک کند -چهبسا مرهمی برای زخمهای خودش بیابد. صدای پیانو در پسزمینهی تصویر شنیده میشود. آنجا و آن تراولينگ و دور شدن آرام دوربین از آن دو.
... و آنجایی که در «کازینو رویال» مرد شکستناپذیر، خونین، کنار «زنِ جیمزباندی» در حمّام و زیردوش مینشیند تا زخمهای زن را پاک کند -چهبسا مرهمی برای زخمهای خودش بیابد. صدای پیانو در پسزمینهی تصویر شنیده میشود. آنجا و آن تراولينگ و دور شدن آرام دوربین از آن دو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر