خیلی خوب است که آدم «رفیق»هایی داشته باشد که وقتی دلش چیزی خواست یا هوای جایی را کرد، آن را برآورده کنند؛ آنچیز را آنجا را. مثلاً یههو احساس کنی کاش اکنون کنار دریا بودی. به طور معمول برای رفتن به استانهای شمالی، برنامهریزی میکنند، هماهنگیها انجام میدهند. امّا یکجورِ دیگر هم میتوان به دریا رسید. سوارِ ماشین میشوید. و راه میافتید و میروید و میروید. در هر ساعتی که باشد. تمام اینها یکطرف، نکتهی جالب قضیه این است که ابتدا، اصلاً قصدتان دریا نبوده است. در بین اتوبان و خیابانگردیها، به این سؤال رسیده و مکث کردهاید: «چه میشد الان کنار دریا بودم، بودیم. ایکاش. ایداد.» خیلی خوب است آدم «رفیق»هایی از جنس مرغوباش داشته باشد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر