از همان بچّهگی بهِمان میگفتند، در گوشمان میخواندند، "سیاست بیپدر و مادر است". در نتیجه سیاستمدار نیز برایمان کسی میشد که پدر و مادر ندارد. یعنی ریشهای ندارد. یعنی اخلاق ندارد. در این سرزمین سیاست همیشه برایمان چیزی در مقابل اخلاق تعریف میشد. جمع این دو، جمع میانِ اضداد، و کاملن غیرممکن بود. شنیدن خبرِ مرگ واتسلاو هاول، برایم تأسفبرانگیز بود. هاول اوّلین رئیسجمهور جمهوری چک، پس از جدایی از اسلواکی بود. سیاستمداران را تنها با اعمالشان میسنجند. عملِ سیاستمدار است که در تاریخ ثبت میشود. و با آن نیز مورد قضاوت دیگران. آنچه هاول برای مردمانِ سرزمیناش انجام داد، او را ماندگار کرد. یکی از رهبران انقلابِ مخملی کشورش بود امّا پس از پیروزی انقلاب خود را به رأی پالمان گذارد. او هنرمندی سیاستمدار بود. از جمله سیاستمدارانی بود که نشانمان داد که میتوان سیاست را با اخلاق جمع بست. او تا آنجا که توان داشت، با رأی پارلمان، قدرت را در اختیار گرفت. پس از آن، از قدرت کنارهگیری کرد و دوباره به شغل نویسندگی بازگشت. همین سبب سرافرازی یک سیاستمدار است. او که سرکوب و سانسور را با پوست و گوشت خود احساس کرده بود [پس از سرکوب "بهار پراگ" توسط نیروهای پیمان ورشو، انتشار مقالات و اجرای نمایشهای هاول ممنوع بود]، در زمانِ به دست گرفتن قدرت فضای باز سیاسی را برای کشورش به همراه آورد. او خود طعمِ تلخِ زندان را چشیده بود. برای همین مدافع حقوق بشر و آزادی بیان بود.
یک روز پس از درگذشتِ هاول، امروز خبر مرگِ دیگر رهبر، سیاستمدار دیگری را شنیدیم: کیم جونگ ایل، رئیسجمهور کرهی شمالی. تنها با مقایسهی این دو میتوان به تفاوت میان دو گونه رهبری کردن، دو گونه سیاستورزی و دو نگاه مختلف به جهان را آشکارا مشاهده کرد. همان بس که تاریخ تولّد رهبر کرهی شمالی چندان مشخّص نیست. همهی زندگیاش در هالهای از شک و تردید بوده است. او در مقابل چشمانِ مردمانِ سرزمین خود نیز حاضر نبود. نه آبادانی که فقر و گرسنگی را برای وطن خود به ارمغان آورد. مخالفان خود را سرکوب و آزادی را محدود کرد. نه به قدرت آمدنش، با رأی مردم بود و نه از آن دست کشید.
واتسلاو هاول سیاستمداری بود که نماند و رفت، کیم جونگ ایل ماند و کناره نرفت. هر دو مُردند امّا چه کسیست که نداند که این کجا و آن کجا.
هاول بدون مقایسه با رهبر مردهی کره شمالی هم خوب بود ...
پاسخحذف