پس از گذشتِ چند ماه، جنبش "والاستریت
را اشغال کنید" جدای از این که چه بود و چه میخواست و اهدافِ چادرنشینان چه
بود، من [و معتقدم هر انسانی] را بار دیگر با مسئلهای به نام عدالت مواجه کرد. گفتههایی
شبیه این "همه در برابر قانون مساوی اند" و یا "دستگاهِ قضا همه را
به یک چشم نگاه میکند" شعاری و آرمانگرایانه است. امّا میتوان در برخی از
زمانها، اندکی، تحقق این شعارها را مشاهده کرد. جلوهای از عدالت آن جایی بود که انجمن ملّی وکلا در امریکا اعلام
کرد که موفق شده از دادگاهی در نیویورک، مجوّزِ بازگشت معترضان به پارک زوکوتی را برای
نصبِ دوبارهی چادرهایشان بگیرد. مهم
نیست که چه تعریفی از عدالت میکنیم بلکه مسئله بر سر تحقّق عدالت است. مهم آن است
که عدالت را با هر تعریف و هر منشأ، متحقق کرد تا بتوان از خشونت ناشی از نابرابریهای
اجتماعی و ابزارانگاشتن انسانهای دیگر جلوگیری کرد. و این نیز اهمیّت ندارد که
جنبش "والاستریت را اشغال کنید" آیا به راستی وال استریت را اشغال خواهد
کرد یا خیر؟ نظامِ سرمایهداری از پسِ این جنبش یا از این دست اعتراضها ساقط و
نابود میشود یا خیر. مهم همین خبرها و حکمهای قضایی است که از درونِ این اعتراض
مسالمتآمیز بیرون میآید. مهم همین قدمهای کوچک است، به دور از آرمانگرایی و بر
اساس واقعبینی. مهم این است که بار دیگر افکار به عدالت و انصاف بیاندیشد. مهم
همین پرسشافکنیها است. این که آیا رفتاری که ما میکنیم رفتاری است که با حرفهای
فلسفی دربارهی عدالت سازگار است یا این که این رفتار نشاندهندهی اندیشه ما است؟
آیا انسانِ امروز به این همه بحث دربارهی عدالت عمل میکند یا این که اصلن عصرِ جدید
عصری است که همه تنها شعار و سخنان جذّاب میگویند. بسیاری از پرسشهای نظری در عمل
جواب خود را پیدا میکند.
امّا برای منِ "ایرانی" این
جنبش، این فریادها و اعتراضها چه داشت؟ اوّل این امیدواری را در من ایجاد کرد که دستکم
حرفهایی که مسئولان در باب عدالتِ متعالی و عدالتمحوریِ نظام قضایی در برابر بیعدالتی
در جوامعِ غربی میزنند، در عمل نیز دیده شود. عدالت مسئلهای نیست
که تنها دربارهی آن فلسفهبافی کرد. عدالت مسئلهای نیست که ساعتها در باب آن بحث
انتزاعی کرد. عدالت مسئلهای هم نیست که بر مبنای آن غرب و شرق را متهم کرد. عدالت
همان "آن" و "لحظه"ای است که رفتارِ قهری جایش را به رفتار
منصفانه میدهد. معترض، دانشجو، و حتّا خیابانخواب نیز دیگر مأمنی پیدا میکند به
نامِ عدالت.
همزمان با این اعتراضها، در برخی از سایتهای
اجتماعی میخواندم کمپینی راه افتاده به نامِ "کمپینِ ۹۹". بر اساسِ توضیحی که گردانندگان این کمپین در
سایتشان آوردهاند، هر از چند گاهی اعضای این کمپین با یکی از افرادی که در جنبش "والاستریت
را اشغال کنید" حضور دارد، صحبت میکنند. برای او روایت یک زندانی سیاسی در ایران
را بازگو میکنند. در آخر هم فرد معترض پیامی برای زندانی میفرستد و پوستری هم برای
او طراحی میکند. نمیدانم گردانندگان این کمپین کیستند. امّا کارشان را ستایش میکنم.
برای خود قدمیست، حرکتیست. و فریادی. هر زندانی، نشانیست برای نبود عدالت. این
نشانهها را باید فریاد زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر