skip to main
|
skip to sidebar
یکشنبه
عصر یک روزی الیا کازان پیش سلینجر میره تا اجازهی ساخت فیلمی براساس "ناتوردشت" رو بگیره. سلینجر برمیگرده بهش میگه:
ــ نه. هولدن خوشش نمیآد.
چقدر قشنگ. درست. رک.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
صفحهی اوّل
ایمیل
فید
میخوانم
پیاده رو
خرس
كنار كارما
لحظه
ورای یک ذهن منطقی
ناتور
تلخ مثل عسل
مستربکس
چانچو
نیمکاسه
گاوخونی
در قند قزلآلا
سر هرمس مارانا
من، قهوه و تنهایی
شاهد قدسی
شادی
آهو نمیشوی به این...
آرشیو
◄
2023
(1)
آوریل
(1)
◄
2022
(1)
ژانویهٔ
(1)
◄
2018
(1)
دسامبر
(1)
◄
2016
(3)
ژانویهٔ
(3)
▼
2015
(39)
دسامبر
(1)
نوامبر
(3)
اکتبر
(2)
سپتامبر
(2)
اوت
(4)
ژوئیهٔ
(7)
ژوئن
(3)
مهٔ
(2)
آوریل
(2)
مارس
(3)
فوریهٔ
(4)
ژانویهٔ
(6)
◄
2014
(69)
دسامبر
(4)
نوامبر
(6)
اکتبر
(6)
سپتامبر
(3)
اوت
(11)
ژوئیهٔ
(9)
ژوئن
(3)
مهٔ
(5)
آوریل
(5)
مارس
(11)
فوریهٔ
(6)
◄
2013
(73)
دسامبر
(1)
سپتامبر
(1)
ژوئیهٔ
(5)
ژوئن
(1)
مهٔ
(16)
آوریل
(25)
مارس
(10)
فوریهٔ
(3)
ژانویهٔ
(11)
◄
2012
(201)
دسامبر
(14)
نوامبر
(12)
اکتبر
(17)
سپتامبر
(13)
اوت
(20)
ژوئیهٔ
(34)
ژوئن
(23)
مهٔ
(29)
آوریل
(27)
مارس
(4)
فوریهٔ
(6)
ژانویهٔ
(2)
◄
2011
(12)
دسامبر
(7)
نوامبر
(5)
با پشتیبانی
Blogger
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر