«تا پل سیدخندان دو دقیقه.» روی تابلوی دیجیتالی این نوشته شده بود. آن را در اتوبان رسالت، سرِ چهارراه مجیدیه زدهاند. هر روز آن را میبینم. گاهی وقتها که شلوغ است دو دقیقه میشود سه دقیقه، چهار دقیقه، پنج دقیقه. از پنج دقیقه ندیدم که بیشتر شود. تابلوهای بهدردبخوری هستند. برای اینکه بفهمی کِی به پل سیدخندان میرسی. اصلاً به پل سیدخندان میرسی یا نمیرسی و باید بگذاری یکروز دیگر به پل سیدخندان بروی. سهماه پیش دیدم «تا پل سیدخندان سه دقیقه» عوض شد و نوشته شد «افشین، لیلا پل سیدخندان نمیآید. دیگر جایی نمیآید. به خانهات برگرد.» افشین را نمیشناسم. اما مطمئن بودم افشین یکی از عابرانی بود که داشت در پیادهرو به سمت سیدخندان میرفت. دوــ سه روز بعد از آن دیدم روی تابلو نوشته شد: «فلانی، فلانی نیمساعت دیرتر به پل سیدخندان میرسد، نگران نباش.» مثل یک رمز بود. مخاطب خاص داشت. چنین اعلانهایی را در روزها و هفتههای بعدش دیدم. یکروز دیدم نوشته شد «منوچهر نان بگیر.» بعد دوباره عوض شد و نوشته شد «تا پل سیدخندان دو دقیقه.» امروز صبح اتوبان رسالت خلوت بود. روی اولین صندلی، کنار درِ جلویی اتوبوس نشسته بودم. از دور دیدم «تا پل سیدخندان یک دقیقه» عوض شد؛ شد «فیدل، ارنستو رفت. انقلاب به پایان رسید.» راننده سرش را پایین آورد تا بتواند روی تابلو را بخواند. از زیر تابلو گذشتیم. راننده پایش را روی گاز گذاشت. کمتر از یکدقیقه به سیدخندان رسیدیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر