چند روزِ پیش درِ خانهام را باز کردم، دیدم پدرم روبهروی عکساش ایستاده. سلام دادم جواب نداد. همینجوری ایستاده بود و آرام سیگار میکشید. من هم چند قدم دورتر ایستادم و نگاه کردناش را نگاه کردم. سیگارش را خاموش کرد و کفشش را پوشید و در را بست و رفت.
حالا اینجا عکسهایی ازش منتشر شده. چند فریم از آنها عالی ست. به قول سرهرمس باید "سختیِ کار" بدهند به عکاسان فشن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر