پنجشنبه

از شب هنوز مانده دو دانگی

هم‌چون مورچه‌یی که دانه‌یی را به دندان می‌گیرد، به دندان گرفتمش. گرفتم و کشیدم. آرام‌آرام. به آهستگی. به همان اندازه در سکوت. چشم باز کردم یک‌سال شد. یک‌سال گذشته است. یک‌سال من دانه‌یی را به دندان کشیدم. کشیدم و کشیدم و پُشتِ هیچ کوهی نرسیدم. می‌گویند «چون دَری بسته شد، راهی گشوده ماند؛ و چون دَری گشوده شد، راهی بسته ماند.» امّا نه دَری گشوده شد و نه راهی باز. و نه نشانه‌یی از صبح. می‌گویند؛ قرن‌ها ست که می‌گویند از نشانه‌های حکمت پروردگارِ، باز کردن دَرِ دیگر است. امّا غافل از این‌که دَر دیگری وجود ندارد. یک دَر بوده و هست و خواهد بود. 
ام‌شب باز کردم این آیه آمد: 
"وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُورًا."
و چون در دریا به‌شما صدمه‌یی برسد، هرکه را جز او می‌خوانید ناپدید [فراموش] می‌شود و چون [خدا] شما را به سوی خشکی رهانید، روی‌گردان می‌شوید و انسان همواره ناسپاس است. (سوره‌ی «اسرا»، آیه‌ی ۶۷) 
و البته حضرتِ سعدی هم داستان و روایت خودش را دارد. که دو بیتش از غزلش من را بس: 
گفتم به گوشه‌یی بنشینم چو عاقلان 
دیوانه‌ام کند چو پری‌وار بگذرد 
گفتم دری زِ خلق ببندم به روی خویش 
دردی ست در دلم که زِ دیوار بگذرد

۳ نظر:

  1. «قرن‌هاست که می‌گویند»...

    مرا خواندی ز در،
    تو جستی از بام؛
    زهی بازی، زهی بازی
    زهی دام...

    پاسخحذف
  2. یک وقتهایی میایم اینجا وسط روزمرهای دیوانه ام

    دروغ چرا روزی یکبار حتا

    توی غربت دل من این گوشه نوشته غنیمت است

    میگویند تاریکترین قسمت شب همیشه قبل از طلوع خورشید است

    من این روزها خیلی بی صبرم برای یک

    طلوع

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ممنون که به این‌جا سر می‌زنی.
      خورشید طلوع خواهد روزی روزگاری. حتمن.

      حذف