«وقتی مقامات پارک ملّی گالاپاگوس برای اوّلینبار در سال ۱۹۷۱ میلادی، جورجِ تنها را پیدا کردند خیلی خوشحال شدند، چون گمان میبردند که گونهی او قبلن منقرض شده است. آنها چندین دهه تلاش کردند تا جورجِ تنها را به جفتگیری با لاکپشتهای مادّه از جزایر همسایهی جزیرهی پینتا ترغیب کنند، امّا موفق نشدند و جورج واقعن تنها ماند. اگر جورجِ تنها تولیدِ مثل میکرد شاید منقرض نمیشد...» این تکّهیی بود از یک گزارش دربارهی جورجِ تنها. لاکپشتی که بیش از صد سال عمر کرد و همین چندوقت پیش مُرد. به غیر از اصراری که به او کردند برای ازدواج و کلّهشقی و رد کردن درخواست آدمها برای پایان دادن به تنهاییاش، به این فکر کردم که برای هر موجودی، از حیوانات بگیرید تا خاندان و قوم و فامیلی -مثلن بزرگیان- این واقعیّت هست که وقتی تعداد آن به سطحی بسیار پایین برسد، دیگر نمیتوان به نجات آن امید چندانی بست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر