این روزها نشستهام به تماشای همهی آن فیلمهای افشاگرانه دههی ۱۹۷۰. از خوبهاش مانند «تمام مردانِ رییس جمهور» تا مشهورترهاش «Z» و «سرپیکو» و مهجورترهاش «ای مثل ایکار» و مثلن «سه روز کندور». فیلمها حالا طعم و مزّهی دیگری دارند. میشود آنها را از زاویههای تازهای نگاهشان کرد. مثل هر اثر هنری دیگر، فیلمها نیز احتیاج به بازدیدن، بازخوانی دارند. آنها در بازبینیها تازه میشوند. اگر نشوند تاریخ مصرفشان گذشته. تاریخ بیرحم است. در سینما بیرحمتر. یکجور مالیخولیا و شور و هوسی در فیلمهای آن دهه هست. همانقدر که دست به افشاگریِ سیاسی میزنند، از نظر زیباشناسی و فرم هم بافت خاصّ خود را دارند که با هیچ دورهیی دیگر قابل مقایسه نیستند. مثلن استفاده از هیبت آل پاچینو در «سرپیکو» که از ریش و سبیل و لباس، به تشریح بدنش روی تخت جراحی میرسد. و استفاده از موسیقی تئودوراکیس در «Z» و موریکونه یا ایو مونتان و ساختمانهای شیشهای در «ای مثل ایکار». و البته بهترین مثال «تمام مردان رییس جمهور» است. که اینبار دیدماش، دیدم فیلمساز چه استفادهای از چراغهای سقفِ دفتر واشنگتن پست، و همچنین لنگهای نه چندان بلند داستین هافمن با آن شلوارهای پاچهگشاد در میزانسنها کرده. خلاصه افتادهام توی طعم و حسّ این فیلمها و حالا نمیدانم کِی بیرون بیایم.
و آنجایی که فیلیپ فیلیپوویچ در «قلب سگی» {میخاییل بولگاکوف، ترجمهی آبتین گلکار، نشر ماهی، چاپ اوّل ۱۳۹۱}میگوید: «وقتی این آوازهخوانها عربده میکشند که "مرگ بر ویرانی!" من خندهام میگیرد. قسم میخورم که خندهام میگیرد! این شعار یعنی اینکه هر کدام از آنها باید محکم بکوبد پس کلهی خودش! و وقتی انقلاب جهانی، انگلس و نیکالای رامانوف، مالاییهای تحتِ ستم و این قبیل توهّمات را از کلهاش ریخت بیرون و مشغول تمیز کردن انبار شد وظیفهی اصلی اوست. آنوقت ویرانی خودبهخود محو میشود. نمیشود همزمان به دو خدا خدمت کرد! نمیشود همزمان هم سیر حرکت تراموا را جارو زد و هم برای فلان آوارههای اسپانیایی تعیین تکلیف کرد! این کار از عهدهی هیچکس برنمیآید، به خصوص از عهدهی آدمهایی که دویستسالی از اروپاییها عقب ماندهاند و تا امروز حتّا نمیتوانند درست و حسابی دگمهی تنبانشان را ببندند!»
آخخخخ.
عکس: تابلوی نقاشی از آخرین فصل زندگی جسی جیمز. آنجایی که پشت به رابرت فورد میایستد و آگاه به مرگ خود، تابلویِ کجِ به دیوار را صاف میکند. رابرت فورد هفتتیرش را میکِشد و از پشت به جسی جیمز شلیک میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر