آنجایی که لِفتی [ال پاچینو] در «دنی براسکو»، فهمیده که دنی پلیس بوده، نفوذی بوده، کسی که سالها با او رفیق بوده و اجازه داده بهِش نزدیک شود، و حالا باید تن بدهد به قوانین گنگسترها. که اگر یکی در میان جمع، فردی را وارد گروه کرد و آن فرد پلیس از آب دربیاید، باید کشته شود. میداند این آخرینبار است که از خانهاش خارج میشود و دیگر، برگشتی در کار نیست. ساعتش، کلیدهایش و کیف پولاش را روی میز میگذارد و بیرون میزند. آنجا تهِ خطّ است. پیشتر لفتی گفته بود: «یه مرد عاقل همیشه کارش درسته. حتّا اگه کارش اشتباه باشه، باز هم درسته.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر