خواجه احمد او را گفت «در همهی کارها ناتمامی.»
خواجهی بزرگ روی به حسنک کرد و گفت «خواجه چون میباشد و روزگار چه گونه میگذارَد؟»
گفت «جایِ شُکر است.»
خواجه گفت «دل شکسته نباید داشت -که چنین حالها مردان را پیش آید. فرمانبُرداری باید نمود به هرچه خداوند فرماید- که تا جان در تن است، امیدِ صدهزار راحت است و فَرَج است.»
گفت «جایِ شُکر است.»
خواجه گفت «دل شکسته نباید داشت -که چنین حالها مردان را پیش آید. فرمانبُرداری باید نمود به هرچه خداوند فرماید- که تا جان در تن است، امیدِ صدهزار راحت است و فَرَج است.»
[تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی دبیر، ویرایش متن جعفر مدرسصادقی، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۷]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر