۱- اوّل افسانه بود. میگفتند هیچکسی نمیتواند پنج دقیقه توی چشمانش زُل بزند. سالها گذشت. سرانجام یکی پیدا شد توی چشمانش زُل بزند. نه تنها زُل بزند بل که چیزی هم همزمان بگوید. افسانه تبدیل به واقعیّت شد.
۲- کیلومترشمارم را صفر میکنم. دوباره از اوّل. مانند روز اوّل.
۳- «دلِ دیوانه» [Crazy Heart] را اگر کسی ندیده ببیند. کسی هم دیده، دوباره بنشیند ببیند.
۴- اتحادیهی ابلهان، جان کندی تول، ترجمهی پیمان خاکسار، نشر بهنگار. از باقیماندههای نشر چشمه که حالا توسط نشر دیگری منتشر شده. طرح روی جلد کتاب مانند طرحهای یکی دوسالهی رمانهای خارجی نشر چشمه است. نشانیِ خوبی میدهد. یکنفس، خوانده میشود.
۵- سری فیلمهای «هری پاتر» را به غیر از بیست سی دقیقهی فیلم نخست، ندیدم. امّا باید اعتراف کنم رمانش خواندنی ست. پنجاه شصت صفحهی اوّل را که رد کنی، درون چالهاش میافتی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر