۱- امروز هوا، خودش روضه است. تنها کافی ست در را باز کنی، صندلی، چیزی دمِ در بگذاری. بنشینی. سیگاری روشن کنی و یا پیپی بهچاقی. پیپت هم باید سالم باشد. تشخیص پیپ سالم از خراب سخت است. فقط خودِ کشندهی پیپ میفهمد و خود پیپ. پیپ خراب را هم نگاه کنی انگار سالم است و سَروپا امّا صاحبش آن را برمیدارد و میگذارد گوشهی کتابخانه تا تنها دکور باشد. پیپ خراب هنوز چوبش از بلوط است، قهوهیی، هنوز زیباست امّا از درون خراب است. از درون که داغان باشی همینجوری ست. ظاهرت سالم است. میگویی، میخندی امّا از درون داغانی. اینجور که بشود، میشوی دکور، در هر جایی و مجلسی. حوصلهسَربر. خستهکننده.
۲- خلاصهاش میکنم. سالها یک آمپولی از آلمان برای بیماران ام اس وارد میشده که بعد از تحریمها دیگر وارد نمیشود. آن زمان که تحریمی در کار نبود، قیمتش بالا بود امّا بیماران ام اس به هر جانکندنی بودند میخریدند. الآن در بازار دارو نیست و وارد هم نمیشود و اگر هم باشد قیمتش بسیار گران است. حالا این آمپول چه میکند؟ ساده است. این آمپول باعث میشود بیمار مبتلا به ام اس برای مدّتی از نظر عصبی آرام باشد. به مریض آرامش میدهد. باعث میشود بیمار برای مدّتی در روز از روی ویلچر بلند شود و از دور به آن نگاه کند، روی پاهایش بایستد، دوری بزند، حرف بزند، محبت کند، بخندد... برای مریضی که روی ویلچر است، چه چیزی بهتر و خوشایندتر از این؟ خب این رفیقم الآن چند روز میشود که از روی ویلچر بلند نشده. عصبی است، خانوادهاش هم بیشتر. آمپول و داروهای دیگر هم هست که این کار را در ظاهر انجام میدهند. امّا میگویند این آمپول چیز دیگری ست. کسی تاکنون نفهمیده است که داروسازان آلمانی در آن محلول لعنتی چه میریزند که بقیه نمیتوانند بریزند.
۳- غایت همهی دعا این است که خدایا نَگا. ساده شدهی تمام مناجاتها و دردِدلها ست این. به یک چیزی در آن بالا معتقدم. دستِکم برخی مواقع. زمانهایی که به آن احتیاج دارم. پس: پروردگارا، نَگا و اگر نمیتوانی، آرامتر بِگا.
۴- هنوز چند ساعتی به عصرِ جمعه مانده است. امّا انگار عصرِ جمعه است. صبح است امّا انگار عصر است. دیروز عصر هم عصر جمعه بود گویی. روزها ریخته است بههم. در چنین روزهایی آدم هم میریزد بههم. حتّا چالهی ریشت را هم که همیشه با یک دست کشیدن مییافتی، پیدا نمیکنی. برای چنین روزی، برای یک ظهری که دارد لافِ عصر پاییزی را میزند هیچچیزی بهتر از یک موسیقی مناسب نیست. مثلن؟ موسیقی فیلم «سرافین» ساختهی مایکل گالاسو.
* تیتر: از دیالوگهای «پرسه در مه».
خود ِ سرافین خود ِعصر جمعه س .
پاسخحذفاز یه جایی به بعد هیچ عصر جمعه ای دیگه حتا انگولکتم نمی کنه که خطی بنویسی یا نالی بزنی یا چیزی . . . اونجاس که باید گفت : خدایا اشتباهن لیدوکایین توم ریختی ؟